تك داستان آموزنده
 
قالب وبلاگ
نويسندگان
لینک دوستان

برای تبادل لینک ابتدا مارا با نام تک داستان آموزنده و با آدرس http://takdastanha.loxblog.com/ لینک کرده و سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





کارت پستال عید نوروز

 

دنيا را برايتان شاد شاد و شادي را برايتان دنيا دنيا آرزومندم...

 

هرروزتان نوروز... سال 93مبارك


برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 29 اسفند 1392برچسب:تبريك,,,, ] [ 14:44 ] [ سجاد آرام ]
میزان فاصله ی قلب آدم ها و تن صدا (داستان کوتاه)

این که آرامشمان را از دست می دهیم درست است امّا چرا با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد داد می زنیم؟

استادى از شاگردانش پرسید:
چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد می زنیم؟
چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند می کنند و سر هم داد می کشند؟

شاگردان فکرى کردند و یکى از آنها گفت:
چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را از دست می دهیم

استاد پرسید:
این که آرامشمان را از دست می دهیم درست است امّا چرا با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد داد می زنیم؟
آیا نمی توان با صداى ملایم صحبت کرد؟ چرا هنگامى که خشمگین هستیم داد می زنیم؟

شاگردان هر کدام جوابهایى دادند امّا پاسخهاى هیچکدام استاد را راضى نکرد. 

سرانجام او چنین توضیح داد:
هنگامى که دو نفر از دست یکدیگر عصبانى هستند، قلب هایشان از یکدیگر فاصله می گیرد.
آنها براى این که فاصله را جبران کنند مجبورند که داد بزنند.
هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آنها باید صدایشان را بلندتر کنند.

سپس استاد پرسید:
هنگامى که دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقى می افتد؟
آنها سر هم داد نمی زنند بلکه خیلى به آرامى با هم صحبت می*کنند. چرا؟
چون قلبهایشان خیلى به هم نزدیک است.
فاصله قلبهاشان بسیار کم است.
 

استاد ادامه داد:
هنگامى که عشقشان به یکدیگر بیشتر شد، چه اتفاقى می افتد؟ آنها حتى حرف معمولى هم با هم نمی زنند و فقط در گوش هم نجوا می کنند و عشقشان باز هم به یکدیگر بیشتر می شود.

سرانجام، حتى از نجوا کردن هم بی نیاز می شوند و فقط به یکدیگر نگاه می کنند، این همان عشق خدا به انسان و انسان به خداست است که خدا حرف نمی زند اما همیشه صدایش را در همه وجودت می توانی حس کنی اینجا بین انسان و خدا هیچ فاصله ای نیست می توانی در اوج همه شلوغی ها بدون اینکه لب به سخن باز کنی با او حرف بزنی.


برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 29 اسفند 1392برچسب:داستان میزان فاصله ی قلب آدم ها و تن صدا,,,, ] [ 14:37 ] [ سجاد آرام ]

 عکس های طنز و خنده دار (166)

براي ديدن بقيه عكسها به ادامه مطلب رجوع كنيد...


برچسب‌ها:
ادامه مطلب
[ شنبه 24 اسفند 1392برچسب:عکس های طنز و خنده دار (42), ] [ 22:14 ] [ سجاد آرام ]

یک زن روستایی در حال پخت نان در روستای کوات است 

پسر زنی به سفر دوری رفته بود و ماه ها بود که از او خبری نداشتند.

بنابراین زن دعا می کرد که او سالم به خانه باز گردد. این زن هر روز به تعداد اعضاء

خانواده اش نان می پخت و همیشه یک نان اضافه هم می پخت و پشت

پنجره می گذاشت تا رهگذری گرسنه که از آنجا می گذشت نان را بر دارد. هر روز مردی

گو‍ژ پشت از آنجا می گذشت و نان را بر میداشت و به جای آنکه از او

تشکر کند می گفت: کار پلیدی که بکنید با شما می ماند و هر کار نیکی که انجام

دهید به شما باز می گردد...

یک روز که زن از گفته های مرد گو‍ژ پشت کاملا به تنگ آمده بود تصمیم گرفت از شر او

خلاص شود بنابراین نان او را زهر آلود کرد و آن را با دستهای لرزان پشت پنجره گذاشت،

اما ناگهان به خود گفت: این چه کاری است که میکنم؟ بلافاصله نان را برداشت و در تنور

انداخت و نان دیگری برای مرد گوژ پشت پخت. مرد مثل هر روز آمد و نان را برداشت و

حرف های معمول خود را تکرار کرد و به راه خود رفت
آن شب در خانه پیر زن به صدا در آمد. وقتی که زن در را باز کرد ، فرزندش را دید که

نحیف و خمیده با لباسهایی پاره پشت در ایستاده بود او گرسنه،

تشنه و خسته بود در حالی که به مادرش نگاه می کرد، گفت
مادر اگر این معجزه نشده بود نمی توانستم خودم را به شما برسانم.

در چند فرسنگی اینجا چنان گرسنه و ضعیف شده بودم که داشتم از هوش می رفتم.

ناگهان رهگذری گو‍ژ پشت را دیدم که به سراغم آمد. او لقمه ای غذا خواستم و او یک نان

به من داد و گفت: «این تنها چیزی است که من هر روز میخورم امروز آن را به تو می دهم

زیرا که تو بیش از من به آن احتیاج داری
وقتی که مادر این ماجرا را شنید رنگ از چهره اش پرید. به یاد آورد که ابتدا نان زهر آلودی

برای مرد گوژ پشت پخته بود و اگر به ندای وجدانش گوش نکرده بود و نان دیگری برای او

نپخته بود، فرزندش نان زهرآلود را می خورد. به این ترتیب بود که آن زن معنای سخنان

روزانه مرد گوژ پشت را دریافت...
هر کار پلیدی که انجام می دهیم با ما می ماند و نیکی هایی که انجام می دهیم

به ما باز میگردند


برچسب‌ها:
[ سه شنبه 20 اسفند 1392برچسب:داستان آموزنده مادر و پسر,,,,, ] [ 11:6 ] [ سجاد آرام ]

یک روزمسئول فروش ،منشی دفتر و مدیرشرکت برای ناهاربه

سمت سلف سرویس قدم می زدند.

ناگهان چراغ جادویی روی زمین پیداکرده،

آن را لمس می کنندوغول چراغ ظاهرمی شود.غول میگه:

من برای هرکدام ازشمایک آرزو رابرآورده می کنم...

منشی می پره جلو ومیگه:«اول من ،اول من!...

من میخوام که توی باهاماس باشم،سوار یه قایق بادبانی شیک وهیچ نگرانی وغمی از

دنیانداشته باشم.»...پوووف!منشی ناپدیدمیشه...
سپس مسئول فروش می پره جلو ومیگه:«حالا من ،حالا من!...من میخوام توی هاوایی

کنارساحل لم بدم،یه ماساژورشخصی داشته باشم و یه منبع بی انتهای نوشیدنی

خنک وتمام عمرم حال کنم.»...پوووف!مسؤل فروش هم ناپدیدمیشه...
سپس غول به مدیرمی گوید:حالانوبت توئه...مدیرمیگه:«من می خوام که اون دوتا

هردوشون پس ازناهار توی شرکت باشن»!
نتیجه اخلاقی اینکه همیشه اجازه دهید اول رییس تان صحبت کند!


برچسب‌ها:
[ سه شنبه 13 اسفند 1392برچسب:اول رئیس!!!, ] [ 17:30 ] [ سجاد آرام ]
گریه نکن پدر....
همین "نان حلال" که در دست داری...
می ارزد به تمام سفره های رنگین حرامی که بعضی ها دارند...
این روز ها نان حلال در آوردن عرضه میخواهد...
که تو داری پدرم...
دستت را میبوسم که نان حلال بر سر سفره ی با برکتت دیدم...

برچسب‌ها:
[ یک شنبه 4 اسفند 1392برچسب:نان حلال,,,, ] [ 18:46 ] [ سجاد آرام ]

کی اشکاتو پاک میکنه وقتی تو پادگانی

دست رو موهات کی میکشه وقتی که مو نداری

به سلامتیِ هر چی سربازه

 به سلامتی همه ی سربازان (عکس)


برچسب‌ها:
[ یک شنبه 4 اسفند 1392برچسب:به سلامتی همه ی سربازان, ] [ 11:3 ] [ سجاد آرام ]

امروز هرچقدر دلها را شاد کنی کسی به تو خورده نمیگیرد
پس شادی بخش باش

 امروز را از دست ندهید...(عکس)

امروز صبح اگر از خواب بیدار شدی و دیدی ستاره ها در آسمان نمی تابند
ناراحت نشو
حتما دارن با تو قایم باشک بازی میکنن
پس با آنها بازی کن
 

امروز هرچقدر بخندی و هرچقدر عاشق باشی از محبت دنیا کم نمیشه
پس بخند و عاشق باش
 

 امروز را از دست ندهید...(عکس)  

امروز هر چقدر نفس بکشی جهان با مشکل کمبود اکسیژن رو به رو نمی شه
پس از اعماق وجودت نفس بکش
 

امروز هرچقدر آرزو کنی چشمه آرزوهات خشک نمی شه
پس آرزو کن
 

امروز هر چقدر خدا را صدا کنی خدا خسته نمی شه
پس صدایش کن
 

 امروز را از دست ندهید...(عکس)  

او منتظر توست
او منتظر آرزوهایت
خنده هایت
گریه هایت
ستاره شمردن هایت و عاشق بودن هایت است
 

امروزت را دریاب
امروز جاودانه است
و
امروز زیباترین روز دنیاست!
چون امروز روزی است که آینده ات را آنطور خواهی ساخت که تا امروز فقط تصورش میکردی...
 

آری، زندگی را آنگونه که دوست داری تصور کن تا آنگونه شود!

 

منبع:kocholo.org


برچسب‌ها:
[ یک شنبه 27 بهمن 1392برچسب:امروز را از دست ندهید,,,, ] [ 19:30 ] [ سجاد آرام ]
اس ام اس های خنده دار (180)

بچه فامیلمون اوقات فراغتشو با کلاس پیانو و تبلتش پرمیکنه
ما بچه بودیم با بالش خونه میساختیم یه ذره نون و آب برمیداشتیم ساعتها میرفتیم اون تو

ﺧﺮﺝ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﺭﻭ ﮐﻪ ﻣﺎ ﭘﺴﺮﺍ ﻣﯿﺪﯾﻢ ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﻣﯿﮕﻦ "ﻋﺮﻭﺳﯽ”
ﺧﻮﻧﻪ ﺍﻡ ﮐﻪ ﻣﺎ ﭘﺴﺮﺍ ﻣﯿﮕﯿﺮﯾﻢ ﻣﯿﺸﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﯼ "ﻋﺮﻭس”
ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﺑﺪﺗﺮ ﺟﻮﻧﺖ ﺩﺭﻣﯿﺮﻩ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﯾﻪ ﻣﺎﺷﯿﻦ
ﻣﯿﺨﺮﯼ ﺍﻭﻧﻢ ﻣﯿﺸﻪ ﻣﺎﺷﯿﻦ "ﻋﺮﻭﺱ”
ﺩﯾﮕﻪ ﺑﺪﺗﺮ ۴ﺭﻭﺯ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﭽﻪ برادرﺕ ﺑﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﺶ ﻣﯿﮕﻪ
ﻣﺎﻣﺎﻥ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺮﯾﻢ ﺧﻮﻧﻪ ﺯﻥ عمو ﺍﯾﻨﺎ !
ﺍﻭﻥ ﻭﻗﺖ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﻣﯿﮕﻦ ﺣﻘﺸﻮﻥ ﺿﺎﯾﻊ ﺷﺪﻩ

سال پیش همین موقع ها بود که اواسط بهمن ماه بودیم
امسالم همین موقع هاست و ما اواسط بهمن ماهیم
مطمئن باشید سال بعدم همین موقع ها اواسط بهمن ماهیم
معلوم نیست کی میخواییم به خودمون بیاییم و پیشرفت کنیم


برچسب‌ها:
[ یک شنبه 27 بهمن 1392برچسب:اس ام اس های خنده دار (41), ] [ 19:25 ] [ سجاد آرام ]


برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 24 بهمن 1392برچسب:سُلاله در يك سالگي,,,, ] [ 1:53 ] [ سجاد آرام ]

پسر كوچولو گفت: «گاهی وقتها قاشق از دستم می افتد.»
پیرمرد بیچاره گفت: «از دست من هم می افتد.»
پسر كوچولو آهسته گفت: « من گاهی شلوارم را خیس می كنم.»
پیرمرد خندید و گفت: «من هم همینطور»
پسر كوچولو گفت: « من اغلب گریه می كنم»
پیرمرد سر تكان داد: «من هم همین طور»
پسر كوچولو گفت: « از همه بدتر بزرگترها به من توجهی ندارند.»
و گرمای دست چروكیده را احساس كرد: «می فهمم چه می گویی كوچولو، می فهمم.....


برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 23 بهمن 1392برچسب:می فهمم,,,, ] [ 23:42 ] [ سجاد آرام ]

 پیرمردی تنها در روستايي زندگی می کرد . او می خواست مزرعه سیب زمینی اش راشخم بزند اما این کار خیلی سختی بود .تنها پسرش که می توانست به او کمک کند در زندان بود پیرمرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد:
پسرعزیزم من حال خوشی ندارم چون امسال نخواهم توانست سیب زمینی بکارم من نمی خواهم این مزرعه را از دست بدهم، چون مادرت همیشه زمان کاشت محصول را دوست داشت. من برای کار مزرعه خیلی پیر شده ام. اگر تو اینجا بودی تمام مشکلات من حل می شد من می دانم که اگر تو اینجا بودی مزرعه را برای من شخم می زدی ...دوستدار تو پدر

پیرمرد این تلگراف را دریافت کرد:
پدر, به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن , من آنجا اسلحه پنهان کرده ام
۴ صبح فردا ۱۲ نفر از مأموران Fbi و افسران پلیس محلی دیده شدند , و تمام مزرعه را شخم زدند بدون اینکه اسلحه ای پیدا کنند
پیرمرد بهت زده نامه دیگری به پسرش نوشت و به او گفت که چه اتفاقی افتاده و می خواهد چه کند ؟
پسرش پاسخ داد : پدر برو و سیب زمینی هایت را بکار، این بهترین کاری بود که از اینجا می توانستم برایت انجام بدهم!
هیچ مانعی در دنیا وجود ندارد . اگر شما از اعماق قلبتان تصمیم به انجام کاری بگیرید می توانید آن را انجام بدهید...


برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 17 بهمن 1392برچسب:پيرمرد و مزرعه,,,, ] [ 21:10 ] [ سجاد آرام ]

قدیما تا به یه دختر میگفتی: سلام جواب مـیـداد: سلام و کوووفت !اما الان تا به یه دختر میگی : سلام سریع میگه: خـُب اسم بچمونو چی بزاریم ؟؟؟؟


برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 9 بهمن 1392برچسب:قدیما,,,, ] [ 21:1 ] [ سجاد آرام ]

تو خونه ما شانس ی بار در خونه آدم رو میزنه…
ولی بد شانسی دستش رو از رو زنگ ور نمیداره…
بدبختی هم که ماشاالله کلید داره هر وقت بخواد رسما میاد تو !


برچسب‌ها:
[ سه شنبه 1 بهمن 1392برچسب:شانس,,,, ] [ 22:1 ] [ سجاد آرام ]

روزی پسری یک چراغ جادو پیدا می کند.
غول چراغ جادو از او می خواهد که یک آرزو کند تا براورده اش کند.
ولی پدر آن پسر فقیر است و مادرش نابینا و خواهرش بچه دار نمی شود.

سوال: پسر چگونه با یک آرزو همه ی مشکلات خانواده اش را حل کند؟ 

توجه: آرزو نباید کلی باشد یعنی آرزو کند که آرزوی همه براورده شود و غیره.
راهنمایی: آرزوی پسر باید اتفاقی باشد که در آینده قرار است رخ دهد.

 

براي ديدن پاسخ به ادامه مطلب رجوع كنيد...


برچسب‌ها:
ادامه مطلب
[ سه شنبه 1 بهمن 1392برچسب:معمای جالب چراغ جادو !؟ , ] [ 21:44 ] [ سجاد آرام ]

برچسب‌ها:
[ دو شنبه 30 دی 1392برچسب:ترول,,,, ] [ 18:48 ] [ سجاد آرام ]

برای مشاهده تصویر پنهان در این مطلب می‌توانید از مانیتور چند

قدم فاصله بگیرید حالا به ما بگویید در این تصویر چه مشاهده کردید؟

عکسی جدید از خطای دید (چهره مخفی این زن را ببینید)


برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 19 دی 1392برچسب:چهره مخفی این زن را ببینید,,,, ] [ 21:38 ] [ سجاد آرام ]

اس ام اس جدید و جوک خنده دار (169)

 

دوتا رو داشتن اعدام می کردن، به اولی میگن آخرین آرزوتو بگو
میگه می خوام خانوادمو ببینم
به دومی میگن تو بگو، میگه نزارین خانوادشو ببینه !
 

 

*********اس ام اس خنده دار*********


حیف نون هر شب دعا میکرده خدا بهش یه دوچرخه بده
میبینه خبری نشد
میره یه دوچرخه میدزده
بعدش دعا میکنه خدایا از من بگذر !
 

 

*********اس ام اس خنده دار*********


توصیه حیف نون به فرزندش:
اگر به یکدیگر احترام بگذاری ، یکدیگر نیز به تو احترام خواهند گذاشت !

 

براي خواندن بقيه جوكها به ادامه مطلب رجوع كنيد..


برچسب‌ها:
ادامه مطلب
[ چهار شنبه 18 دی 1392برچسب:عکس نوشته های طنز و خنده دار(40), ] [ 22:29 ] [ سجاد آرام ]
آداب گفتگو در مراسم خواستگاری

رفته بودیم واسه داداشم خواستگاری دیدیم عروس نشسته خیلی ریلکس با شلوار لی و تیشرت.
مامانم تو گوشم گفت خوبه والا نه شرمی.. نه حیایی.. نه.. همینجوری داشت میگفت که عروس با چادر از آشپزخونه چایی به دست اومد سلام کرد!
هیچی دیگه فهمیدیم اون داداش عروس بود!!!


برچسب‌ها:
[ جمعه 13 دی 1392برچسب:خواستگاری,,,, ] [ 12:35 ] [ سجاد آرام ]

حافظ: اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم سمرقند بخارا را
صائب تبریزی: اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را
هر آنکس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را
شهریار: اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم تمام روح اجزا را
هر آنکس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا را
سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را
محمد عيادزاده
: اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را خوشا بر حال خوشبختش، بدست آورد دنیا را
نه جان و روح می بخشم نه املاک بخارا را مگر بنگاه املاکم؟چه معنی دارد این کارا؟
و خال هندویش دیگرندارد ارزشی اصلاً که با جراحی صورت عمل کردند خال ها را
نه حافظ داد املاکی، نه صائب دست و پا ها را فقط می خواستند این ها، بگیرند وقت ما ها را…..؟؟؟


برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 5 دی 1392برچسب:کل کل حافظ , صائب , شهریار و محمد عیار زاده,,,, ] [ 21:39 ] [ سجاد آرام ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 62 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ
موضوعات وب
آرشيو مطالب
شهريور 1394
تير 1394 ارديبهشت 1394 فروردين 1394 اسفند 1393 بهمن 1393 آذر 1393 آبان 1393 مهر 1393 شهريور 1393 مرداد 1393 تير 1393 اسفند 1392 بهمن 1392 دی 1392 آذر 1392 آبان 1392 مهر 1392 شهريور 1392 مرداد 1392 تير 1392 خرداد 1392 ارديبهشت 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 دی 1391 آذر 1391 آبان 1391 مهر 1391 شهريور 1391 مرداد 1391 تير 1391 خرداد 1391 ارديبهشت 1391 فروردين 1391 اسفند 1390 بهمن 1390 دی 1390 آذر 1390 آبان 1390 مهر 1390 شهريور 1390 تير 1390 خرداد 1390 ارديبهشت 1390 فروردين 1390
امکانات وب

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 17
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 49
بازدید ماه : 2315
بازدید کل : 1072108
تعداد مطالب : 1229
تعداد نظرات : 668
تعداد آنلاین : 1


Alternative content