تك داستان آموزنده
| ||
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان برای تبادل لینک ابتدا مارا با نام تک داستان آموزنده و با آدرس http://takdastanha.loxblog.com/ لینک کرده و سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
لینک های مفید |
پشتش سنگین بود و جادههای دنیا طولانی. میدانست که همیشه جز اندکی از بسیار را نخواهد رفت. آهسته آهسته میخزید، دشوار و کند و دورها همیشه دور بود. سنگ پشت تقدیرش را دوست نمیداشت و آن را چون اجباری بر دوش میکشید.
پرندهای در آسمان پر زد، سبک؛ و سنگ پشت رو به خدا کرد و گفت:
من هیچگاه نمیرسم، هیچگاه". و در لاک سنگی خود خزید، به نیت نا امیدی.
خدا سنگ پشت را از روی زمین بلند کرد. زمین را نشانش داد، کرهای کوچک بود و گفت:
"نگاه کن، ابتدا و انتها ندارد، هیچکس نمیرسد، چون رسیدن در کار نیست! فقط رفتن است، حتی اگر اندکی، و هربار که میروی، رسیدهای. و باور کن آن چه بر دوش توست، تنها لاکی سنگی نیست، تو پارهای از هستی را بر دوش میکشی؛ پارهای از مرا".
خدا سنگ پشت را بر زمین گذاشت. دیگر نه بارش چندان سنگین بود و نه راهها چندان دور. سنگ پشت به راه افتاد و گفت: « رفتن، حتی اگر اندکی» و پارهای از او را با عشق بر دوش کشید
نظرات شما عزیزان: برچسبها: [ چهار شنبه 14 ارديبهشت 1390برچسب:سنگ پشت, ] [ 10:50 ] [ سجاد آرام ]
|
موضوعات وب
لینک های مفید
امکانات وب
<-PollItems->
آمار وب سایت:
|
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |