تك داستان آموزنده
| ||
|
داداش دوستم رفته مسافرت ماشینشو یه هفته داده دست دوستم باشه اونوقت داداشِ منم وقتی میره بیرون شلوارَکِشو قایم میکنه نکنه من بپوشمش ! •.•.•.•.•.•.•.•.•.• بابام دو هفته س تا میرم پای کامپیوتر میاد بغلم میشینه دستمو می گیره چُرت می زنه ؟ •.•.•.•.•.•.•.• یه روز دوست داداشم زنگ زد خونمون مامانم گوشیو برداشت ، یارو گفت : آقا حامد هستن ؟ مامانم گفت : نخیر ، دستشویی تشریف دارن !!! •.•.•.•.•.•.•.• یه بار زنگ درو زدن منم رفتم جلوی در گفتم بفرمایید ! طرف گفت با داداشتون کار دارم … •.•.•.•.•.•.•.• ﺍﺯ خواهرزادم پرسیدم دایی جون ﻗﯿﺎﻓﻪ ﻣﻬﻢ ﺗﺮﻩ ﯾﺎ ﭘﻮﻝ ﯾﺎ ﺧﻮﺷﺘﯿﭙﯽ ؟ •.•.•.•.•.•.•.• داداشم زد شیشه ادکلونو شیکوند ، با عجله میگه زود باش چند تا لباس بیار بکشیم روش حیفه ! •.•.•.•.•.•.•.• دیشب مهمون داشتیم خواهر کوچیکم داشت چایی تعارف میکرد ، به زن عموی بابام که رسید به خواهرم گفت : الهی پیر شی ؛ آبجیه منم که معنیه این حرفو نمیفهمید گفت الهی خودت بمیری … •.•.•.•.•.•.•.• داداشم میگه وقتی موهاتو سیخ سیخی میکنی شبیه فرچه توالت میشی ! •.•.•.•.•.•.•.• دوستم وکیله یه روز رفته دادگاه واسه کار اداری ، سر و کارش افتاده به یه مرد جدی و بداخلاق ! •.•.•.•.•.•.•.• ﺗﻮ ﺟﻤﻊ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﻓﯿﻠﻢ ﻣﯿﺪﯾﺪﻡ ﻃﺮﻑ ﺩﻭ ﺷﺨﺼﯿﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺯﺭﺕ ﻭ ﺯﺭﺕ ﻣﯿﺰﺩ ﺁﺩﻡ ﻣﯿﮑﺸﺖ ، ﯾﻪ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﻌﺪ ﻋﯿﻦ ﯾﻪ ﺑﭽﻪ ﮔﻮﮔﻮﻟﯽ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻧﮕﺎﺕ ﻣﯿﮑﺮﺩ ! منبع:pat-o-mat.com
نظرات شما عزیزان: برچسبها: |
|
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |